87/6/12
3:30 ع
چشمانمان ؛
دلمان ؛
گوشمان ؛
به همه چیز عادت کرده اند!
بوی کهنه گی گرفته اند ...!
عشق بوی کهنه گرفته است ...!
نگاههایمان کهنه شده اند ...!
به ارث رسیده اند !
بار دیگر باید چشم گشود و متولد شد ...!
نگاهی تازه؛ زیستنی تازه!
نگاهی به زلالی اب و به وسعت عشق .
به رنگ ابی آسمان ...
به زیبایی ترنم پرندگان . و هم نوا با حضرت دوست ...
بایدت نگاهی تازه....
که تازه کند هستی ات را ...
که رهایی بخشدت ....
تا که پرواز را به یاد آوری ....
و نور شوی ....
همه نور......
سکوت